پریاپریا، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره

دخترآسمانی من

اتوبوس سواری

1392/5/22 21:37
نویسنده : ملیحه
586 بازدید
اشتراک گذاری

روز دهم ماه رمضون بود و عزیز جون با دوستای دوره قرانشون میخواستن واسه افطار برن یکی از باغات شاندیز .عزیز جون خیلی دوست داشتن که من و شما هم همراهشون بریم منم از اونجا که شما خیلی خوش سفری و تا حالا هم سوار اتوبوس نشده بودی دعوت عزیز جون رو قبول کردیم و رفتیم وکلی هم بهمون مخصوصا به تو خوش گذشت اینم به روایت تصویرخیال باطل

اولی که سوار اتوبوس شدیم چون از این اتوبوس قدیمیها بود واسه من حکم نوستالژی داشت و شما هم کلی ذوق میکردی اینم شواهدش

 

 

 

 

و بعد هم که رسیدیم یک سرسره فلزی بود که با دوستی که اپیدا کردی به اسم کامیاب که خیلی هم پسر خوبی بود شروع کردی به بازی و منم یک دقیقه نشستم چون سرسره خیلی خطرناک بود لبخند

اینم شما در حال بالا رفتن از سرسره

 

 

این بود یک روز پیک نیک رفتن با اتوبوس که خیلی هم خوش گذشت و وقتی هم برگشتیم از خستگی سرت نرسیده به بالش به خواب ناز فرو رفتی یا بهتره بگم خیلی ناز خوابیدی قلب

 

قربونت برم که اینقدر خوش اخلاقی و خودتو با همه جور شرایطی سازگار میکنی قلب

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

دختر عمه
22 مرداد 92 2:12
به من رفته! همه ی اخلاقای خوبش به من رفته! والا
هدی مامان مبین
23 مرداد 92 7:53
فدات..این اردیبهشتی ها....عشقن..همه چیز تمومن!


واقعا ها
هاله
26 مرداد 92 2:54
چقدر این بیهوش شدن های بعد بازی میچسبه و دیدنیه
سپید مامان علی
28 مرداد 92 10:44
با اتوبوس رفتی ددر و خوشگذرونی.. اونم با مامانی و عزیز جون.. معلومه که حسابی بهت خوش گذشته و شیطونی کردی که اینطوری بیهوش شدی
سپید مامان علی
4 شهریور 92 9:18
کجایید؟ نیستید؟ چرا آپ نمیشید؟
ما منتظریم


حتما عزیزم
راستی اگه مایل بودی رمز واسه من بذار