آمپاسهای کودکانه
وقتهایی هست که آدم میمونه که جواب این وروجکها رو چی باید بدی
بعضی وقتها هم میشن آینه و درست حرف خودت رو با یک هنرمندی خاصی به خودت تحویل میدن که ادم اینجوری میشه
مثل چند روز پیش که بعد صبحانه به شما پریا خام گل گلاب گفتم: میخوایم بریم حموم چون بوی حسنی میدی بریم حموم تا تمییز بشیم بعد تو با خونسردی تمام گفتی: من نمیام
من با خونسردی و حالت حکیمانه گفتم: چرا مامان باید بریم حمام تا تمییز بشیم
بعد گفتی :من نمیام آخه حموممون کثیف میشه
من در این لحظه چه کاری میتونم بکنم غیر از اینکه خودم رو کنترل کنم که نخندم و تو رو محکم بغل کنم و بگم دخترم نگران نباش من بعد حموممون رو تمییز میکنم
و یا اینکه اومدی و خط چشم منو برداشتی و میگی :مامان منم میخوام بزنم
من بهت میگم :مامانی اینو فقط مامانا میزنن .
بعد تو در حالی که چشمهاتو کلی گرد کردی و میگی :خوب منم مامانم
میگم تو که مامان نیستی .
میگی :چرا من مامان عروسکم هستم دیگه
خیلی دوست دارم عزیز دل مامان چه خوب که تو هستی