تابستان 92
امسال تابستان بدون مسافرت ولی خوبی داشتیم
دایی مجید تقریبا سه ماه مشهد بود و هر روز هم رو میدیدیم و تو هم خیلی با دایی مجید کیف میکردی
حالا تابستان امسال رو به روایت تصویر توضیح میدم
گاهی سر ظهر مایو یا به قول خودت ماهی رو تنت میکردم و میزدی به آب
بعضی روزامون هم به مهمونی رفتن و یا عروسی رفتن میگذشت
اینجا داشتیم میرفتیم خونه هدی جون مامان یاسین عزیزم
اینجا عروسی باغ سالار بودیم که شما و ستایش نوه خالم گل مجلس شده بودین
اینجا هم همون عروسی توی باغ سالار اومدیم توی محوطه مراسم گل پرت کردن عروس و داماد بود که شما و بابایی سخت مشغول باودین با آب نما ها
اینجا هم عروسی یکی از اقوام دور دعوت بودیم. قربوت برم که تا میگم پریا به دوربین نگاه کن یک ژست عجیب غریب در میاری
بعضی روزها هم میرفتیم پیک نیک و اینجا دررود نیشابور بود
واینجا هم که با سینا پسر دایی حمید اومدیم پارک
و بعضی روزها هم دایی جونها با خواهر زادشون کلی کیف میکردن
اینجا دایی حمید که شما رو هم خیلی دوست داره ولی نمیدونم تو چرا نمیتونی هنوز با دایی جون ارتباط برقرار کنی
اینجا هم بادایی مجید که خیلی دوسش داری در حال بازی کردن
گاهی توی تراس خونمون بساط منتقل داشتیم
یک روز هم دلت میخواست خودت ناخنهاتو لاک بزنی اینم از نتیجه کارت
خونه عزیز جون هم که میریم عاشق اینی که پشت مبلها قدم رو داشته باشی
یک بار هم بابا جون مداد رنگی واست خریده بود که کلی کیف کردی و حتی موقع خواب دستت بود
اینجا هم عروسکهاتو کنارت گذاشتی که بخوابن و دلت هوای زمستون و لباسهای زمستونی کرده بود
این بود از سومین تابستان با هم بودنمون دختر گلم