پریاپریا13 سالگیت مبارک

دخترآسمانی من

روزی که گوشهات رو سوراخ کردیم

17 مهر 90 بود که بعد از چند روز مشورت و دودلی تصمیم گرفتیم بریم گوشهای مبارک رو سوراخ کنیم . باباجون که اصلا دل نداشت منم که بدتر از اون . اون روز مامان جون(دوباره معرفی میکنم مامان بابا )و آقا جون(باز هم دوباره معرفی میکنم بابای بابا )  و عمه مینا به همراه امیر رضا (پسر عمه مینا)اومدن دنبال من و شما که بریم این عمل کذایی و نسبتا ضروری رو انجام بدیم. من نیومدم داخل و شما همراه مامان جون و عمه جون رفتین و عملیات انجام شد و شما بسی جیغ و داد کردی ولی قربون صبوریت برم که خیلی زود هم آروم شدی و هنوز نرسیده به ماشین و قبل از اینکه بهت شیر بدم لالا کردی . اینم چند تا عکس از اون روز: پریا قبل از سوراخ کردن گوش شاد و شنگول پ...
18 اسفند 1391

پریا صاحب وبلاگ میشه!!!!!

سلام دختر آسمانی من بالاخره بعد 22 ماه و 2 روزاز به دنیا اومدن تو تصمیم گرفتم واست وبلاگ درست کنم عزیز دل مادر،تا حالا دلم میخواست تمام لحظه های شیرین با تو بودن مال خودم باشه واسه همین توی دفتری تمام عاشقانه های مادرانه ام رو با خودم مرورمیکردم ولی از امروزمیخوام که لذت با تو بودن رو با اونهایی که تو رو دست دارن به اشتراک بذارم
17 اسفند 1391