پریا و شیرین کاریهاش
پریا جون از اونجا که باباجون به خاطر کارش مجبوره دوربین رو ببره سر کار من بعضی وقتها با موبایل عکس میگیرم و از اونجا که موبایلم بیشتر وقتها دست شماست و روی قسمت دوربین انگشت میذاری به من نمیخوام فرصت رو از دست بدم این میشه که بعضی از عکسها خیلی مات هستن ولی اشکال نداره با عکسهای مات و مبهوتت هم من کلی کیف میکنم
وقتهایی هست که روسریهای من رو سرت میکنی مثل اینجا
وقتهایی هم هست که دلت میخواد لباسهای منو تنت کنی
یک موقعهایی هم میشه که هوس میکردی بیایی و چادر نمازم رو سرت کنی ولی بعد توش گیر میفتادی ولی حالا که خودت چادر داری دیگه خودتو نمیندازی توی مخمصه
گهگاهی هم دلت میخواست چیزهایی غیر از لباس رو امتحان کنی
صافی روی سر
جلد دوربین روی سر
و گاهی هم که بخوایی با دایی مجید و یا دایی وحید صحبت کنی هد فون رو اینجوری میذاری
و گاهیی هم عینک عروسکت رو
این از پوشیدنیهات، گل مامان
حالا بعضی وقتها جاهایی میرفتی که مامان یا بابا زود شکار لحظه میکردند مثل:
وقتی که میخواتی بری ببینی پشت بخاری چه خبره و همون پشت گیر میکردی
یا
وقتهایی که میرفتی جای کتابخونه و دونه دونه کتابها رو در میاوردی و من یک دفعه دسگیرت میکردم
و یا
وقتهایی که میذاشتیمت روی ماشین
و یا
وقتهایی که میرفتیم فروشگاه شازده کوچولو و اونجا کلی کیف میکردی و نقاشی و اتنخاب اسباب بازی و ....
اینم مال زمانیه که با حوله ازتوی حمام از دستم در رفتی
و قیافه ات موقعی که اولین بار با مداد رنگی میخواستی نقاشی بکشی خوردنی بود
وقتهایی هم هست که خودت بار زندگیت رو میخواهیی به دوش بکشی
و گاهی هم دلت میخواد توی همه کارا شریک باشی مثل اینجا که میخواستی قایق باباجون رو امتحان کنی ببینی مبادا پاروش خراب باشه و توی آب باباجون به مشکل بخوره
یک بار هم داشتی با این عروسکت که اسمش سپهره گرم بازی بودی که گیرت انداختم
گاهی هم موقع خوردن میوه و یا هر چیز دیگه خوشمزه ترین صورت کثیفی میشی که دلم میخواد درسته قورتت بدم
مثل وقتهایی که هندونه میبینی و میدیدی و از خود بی خود میشدی
و یا وقتی که خیار میخوردی
و یا گاهی که نون
و در اخر که ترشک خورده بودی
خلاصه مامانی من عاشقتم و همین و بس