پریاپریا، تا این لحظه: 13 سال و 1 روز سن داره

دخترآسمانی من

هفدهمین دندون

عزیزم چند شب که نیمه شب با گریه از خواب بیدار میشی و آب میخوری و دوباره میخوابی و تا صبح دو تا سه بار این اتفاق میفته و من شک کردم که دندانی درراه است صبح که دیدم و با کلی زحمت دهنت رو باز کردم دیدم دندان هفدهمی داره سر و کله اش پیدا میشه سمت راست فک پایین مبارک باشه دخترم هفدهمین دندان شیری ...
8 شهريور 1392

دختر با حیای من

دورانی که پروژه عظیم پوشک گیری رو شروع کردم فرشته مهربونی اومد خونمون که کتاب و اسباب بازی و شوکولات و لواشک و خلاصه هر چیزی که تو دوست داشتی واست میاورد و کتابی داری به اسم مامان بیا جیش دارم   و واست که میخونم  وقتی به این صفحه میرسیم با این صحنه ها مواجه میشیم این صفحه اخر کتاب و اینم قیافه عسلکم بعد از رسیدن به این صفحه   اینم یکی از خاطره های این دوران بسی سخت دوست دارم عزیزم ...
8 شهريور 1392

مسخره ترین سوالها!

دیدین که توی یک جمع میان بچه بیچاره رو دوره میکنن که مامانتو بیشتر دوست داری یا باباتو؟ عمه ت رو  بیشتر دوست دااری یا خاله ت رو؟ عموت ر و بیشتر دوست داری یا داییت رو؟ اینو بیشتر دوست داری یا اونو؟ پریا خانم گل گلاب !منو بابایی باهم قرار بستیم که اگر توی جمعی ازت از این سوالهاپرسیدن بی رودر بایستی بگیم که این سوالها درست نیست و از بچه نپرسین لطفا امروز صبح که بلند شدی خیلی کم صبحانه خوردی و و ازم خواستی که بهت خیار بدم اولین خیار رو خوردی و خواستی یکی دیگه بهت بدم آخه خیار خیلی دوست داری خیلی هااااا حتی بیشتر از شوکولات نمیدونم چرا یکی از این سوالهای مسخره، البته بهتر بگن خیلی خیلی خیلی مسخره اومد توی ذهنم و بدون فکر پ...
8 شهريور 1392

یه توپ دارم قلقلیه!

این روزها شعر تو از صد دانه یاقوت و عروسک قشنگ من و حسنی نگو بلا بگوکه همیشه میخوندی با خودت رسیده به یه توپ دارم قلقلیه که اینجوری میخونی: یه توپ گلگلی ام سرخ و سیفید و آبیم میزنم زمین هوا میاد نمی دونی تا کجا میره من توپمو نداشتم مشقامو خوب نبشتم بابام بهم عیدی داد یه توپ گلگلی داد عااشقتم وقتی واسم شعر میخونی و گاهی حس میکنم  دلم واسه این دوران حتما حتما تنگ خواهد شد ...
6 شهريور 1392

اتوبوس سواری

روز دهم ماه رمضون بود و عزیز جون با دوستای دوره قرانشون میخواستن واسه افطار برن یکی از باغات شاندیز .عزیز جون خیلی دوست داشتن که من و شما هم همراهشون بریم منم از اونجا که شما خیلی خوش سفری و تا حالا هم سوار اتوبوس نشده بودی دعوت عزیز جون رو قبول کردیم و رفتیم وکلی هم بهمون مخصوصا به تو خوش گذشت اینم به روایت تصویر اولی که سوار اتوبوس شدیم چون از این اتوبوس قدیمیها بود واسه من حکم نوستالژی داشت و شما هم کلی ذوق میکردی اینم شواهدش         و بعد هم که رسیدیم یک سرسره فلزی بود که با دوستی که اپیدا کردی به اسم کامیاب که خیلی هم پسر خوبی بود شروع کردی به بازی و منم یک دقیقه نشستم چون سرسره خیلی خطرناک ب...
22 مرداد 1392

پریا و لگو بازی!

پریای مامان عاشق لگو بازیه و مامان هم اولین چیزهایی که با لگو ساختی رو ازشون عکس گرفته که یادمون نره دخترمون چقدر خلاقه این اولین چیزی بود که خودت درست کردی و میگفتی هواپیماست   اینم یکی از مداد رنگیهات رو کردی توی لگو و گفتی مامان بستب(بستنی)     واینم تلفنی که با لگو درست کردی و باهاش کلی با امیر رضا(پسر عمه)و سینا(پسر دایی )گپ زدی و چاق سلامتی کردی   اینم حسن ختام بازی شما گل دختر که جلوی آینه لباستو این جوری کردی(بر گرفته از مدل لباس من در مهمونی روز قبلش) و جلوی آینه که یکی از جاهای مورد علاقه شما توی  خونه کوچولومونه میرقصی داری     &nbs...
21 مرداد 1392

خوشبختی یعنی چی؟؟

خوشبختی یعنی چی؟ واقعا خوشبختی یعنی چی؟ خوشبختی یعنی گاه و بیگاه تن ظریفت رو میندازی توی بغلم و میگی مامان دوست دارم ، مامان عاشقتم. خوشبختی یعنی اینکه شب بعد از کلی کلنجار رفتن واسه خوابیدن صدای نفسهات به من نفس میده ،صدای نفسهات به من  روح میبخشه. خوشبختی یعنی اینکه وقتی میریم بیرون میگی خوش گذشت. خوشبختی یعنی اینکه وقتی با هم بازی میکنیم من هم دخترت هستم و هم پسرت و با چنان مهری به من میگی دخترم بعضی وقتها هم پسرم. خوشبختی یعنی اینکه تو سالمی . خدایا ممنونم که من و همسرم خوشبختیم خودت حافظ  خوشبختیمون باش .خودت حافظ دخترمون باش که بهانه خوشبختیه ماست.  
2 مرداد 1392