پریاپریا، تا این لحظه: 13 سال و 3 روز سن داره

دخترآسمانی من

دختر مهربونم!

1392/4/6 15:17
نویسنده : ملیحه
215 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی چند روز پیش خانم همسایه که یک پسر فوق العاده شیطونی داره اومد خونمون .

این آقا پسر که اسمش امیر حسین هست هر بچه ای که کنارش باشه رو بی نصیب از کتک یا هل و یا نیشگون نمیذاره واسه همین من و مامانش کلی مراقب شما دو وروجک و من نگران ازاینکه مبادا دو کوچولو با هم تنها بمونند و شمااز جانب امیر حسین مستفیض بشینلبخند

این بود که وقتی مطمئن شدم که شما و امیر حسین کنار مامان امیر حسین هستین بلند شدم تا شربت بیارم که به یکباره صدای گریه ات  بلند شد و منننننننننننننن،ناراحت،و مامان امیر حسین ،عصبانی،.........

خلاصه دو تا مامانا رفتیم به سمت محل جرم که اتاق شما بود و دیدیم شما داری گریه میکنی بغلت کردم در حالی که قلبم داشت از سینه میزد بیرون و لی خدا رو شکر چیزی نبود یک خراش کوچیک  روی صورتت و از اونجا که دلبر مامان زود گریه اش تموم میشه و خیلی صبوری  میکنه دوباره شروع کردی به بازی و خندهقلبو هر چی مامان امیر حسین میپرسید خاله امیر حسین چه کارت کرد هیچی نمیگفتی ولی صورت قرمزت معلوم میشد که چه اتفاقی افتاده و منم میگفتم بچه هستند و از این حرفها که شرمندگی مامان امیر حسین شاید کم بشه و اینو هم بگم همون قدر که دلم واسه پریا سوخت واسه اون بنده خدا هم سوخت

بماند، چند روز بعد پریا اومد کنارم و گفت مامان امیر حسین زد توی صورتم و من که حواسم به یک کار دیگه بود گفتم مامان امیر حسین پسر بدیه و تا به خودم اومدم که حرف غلطم رو درست کنم و بگم امیر حسین کار بدی کرد(آخه بچه مگه بد میشه؟) تو بلافاصله  بعد حرف من گفتی :نه مامان امیر حسین پسر خوبیه.

اون لحظه قیافه من دیدنی بود فقط تونستم تو رو بغل کنم و کلی قربون صدقه وجود و دل بهشتی و پاکت بشم و در دل دعایت کنم که:

دخترم وجودت از کینه و حسد خالی باد

دلت همیشه بهاری باشه

و همه رو همینگونه بی آلایش و صادقانه ببخشی تا همیشه آرام و راحت زندگی کنی

دوست دارم دخترکم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

خاله سمیه
7 تیر 92 13:06
قربون دل مهربون پریا جونم


مرسی خاله جون
هاله
7 تیر 92 14:04
عزیزم دختر مهربون بوووووووووس


ممنونم هانیه عزیزم
سپید ماما علی
9 تیر 92 13:08
ای جوونم که اینقدر مهربونی و زود همه رو میبخشی... همیشه پاک بمون عزیز دلم